حالت تاریک/روشن
-
با عرض پوزش اطلاعاتی یافت نشد.
خرگوش کوچولویی بود به اسم زبل که توی یک جنگل قشنگ زندگی میکرد، یک شب طوفانی و سرد زبل با صدای در از خواب بیدار شد. وقتی در رو باز کرد دید خرس مهربون پشت در ایستاده و کاملا خیس …
این داستان از کانال ایتا روایت شده است
کانال ایتا
https://ghesemese.ir/wp-content/uploads/2021/01/demo-zood-ghezavat-nakardan.mp3
نظرات ۱در انتظار بررسی ۰تایید شده