توران میرهادی : مادر کتاب کودک
توران میرهادی با نام مستعار افسانه پیروز، کارنامه پر باری دارد. از برگزاری نخستین نمایشگاه کودک در ایران گرفته تا پایهگذاری دبستان فرهاد و شورای کتاب کودک و راه اندازی فرهنگ نامه کودکان و نوجوانان، همه و همه ماحصل تلاش زنی تواناست که تا آخرین سال زندگی خود با شوق از خواب بر میخواست و در ذهنش برای ساخت آیندهای بهتر برای فرزندان سرزمینش رویا میپروراند. وقتی از او میپرسند چرا این نام مستعار را برای خود انتخاب کرده است با صداقت میگوید “شاید چون زندگی و تلاش های زنان کشور ما ناشناخته بود و حالت افسانهای داشت، احساس من این بود که زنان در همه دورهها با همت تمام تلاش کرده اند و نهایتا پیروزی را بدست آورده اند. تمام زنان ایرانی افسانه پیروز هستند. هم افسانه و هم پیروز”. البته در ادامه با خنده اضافه میکند که آن زمان ها نام مستعار مد بوده وگرنه هیچ زمانی احتیاج به هیچ نام مستعاری احساس نکرده است. میرهادی تا جایی پیش رفت که یک سوم دارایی همسر خود را به شورای کتاب کودک آورد تا بتواند به آرزوی خود و دوستانش که چاپ یک فرهنگنامه برای کودکان ایران بود جامه عمل بپوشاند.
میرهادی، مادر فرهنگ کودکی در ایران معاصر، بزرگ شده دو فرهنگ
میرهادی در 26 خرداد 1306 در چادری در باغی در شمیران متولد شد. توران سه ماه اول زندگی اش را بدون اینکه سقفی بالای سرش ببیند گذرانده و به بیان دیگر بخاطر تابستانهای به شدت گرم تهران، همواره در چادر و گهواره در باغی کرایهای در شمیران بوده است. توران چهارمین فرزند خانواده میرهادی بود. خود میرهادی می گوید که سه ماه اول زندگیاش سرشار از دار و درخت و گربه بوده است، زندگیای خیلی خیلی طبیعی در فضای آزاد.
پدر توران خانم، سید فضل الله، در چهارده سالگی با پای پیاده از تفرش به تهران آمد و به دارالفنون رفت تا به تحصیلاتش ادامه دهد. مادرش گرتا دیتریش دختری آلمانی بود که در زمان تحصیل سید فضل الله در آلمان با او آشنا شد و سپس با او ازدواج کرد و همراهش به تهران آمد. سید فضل الله میرهادی یکی از تکنوکراتهای برجسته ایران در دوره رضاشاه به حساب می آمد و بسیار مورد اعتماد شاه بود. گرتا نیز که در دانشگاه هنر مونیخ تحصیل کرده بود به مجسمه سازی و نقاشی میپرداخت. گرتا زن خانهداری بود که در هنرستان کمال الملک نیز مشغول به کار بود و مبانی هنر آموزش میداد. توران خانم با دو فرهنگ مختلف آلمانی و ایرانی بزرگ شد و از شش سالگی به سه زبان زنده دنیا صحبت میکرد. آلمانی، فارسی و فرانسوی.
مادری که بچههایش را ساخت
مادر توران که موسیقی نیز میدانست، شعرها و ترانهها و قصههای کودکان آلمانی، از جمله برادران گریم را برای او میخواند. کارگران خانه نیز برایش متلها و قصههای ایرانی را می گفتند. مادر توران دوستدار فرهنگ و ادبیات ایران بود و برای آشنایی فرزندان خود با ادبیات فارسی نشستهایی با شرکت شاعران و نویسندگان برگزار میکرد. توران در ۱۳ سالگی زندگینامه ژاندارک را خواند و در ۱۷ سالگی با خواندن شاهنامه فردوسی با آن پیوند ناگسستنی پیدا کرد. توران خانم میگوید “مادرم با وجود آنکه آلمانی بود اما همه بچههایش را ایرانی بار آورد. وقتی از او پرسیدیم که چرا مجسمه سازی را رها کردی؟ گفت “عوضش شما را ساختم و این خیلی سختتر بود”.
مادرش که در هنرستان کمال الملک درس تاریخ هنر میداد، پایههای هنر نقاشی را نیز به فرزندانش آموخت.
“مادرم اصرار داشت من باغبانی بخوانم و مرتب میگفت همه که نباید دکتر و مهندس بشوند، باغبان هم لازم داریم” خواهر و برادر توران خانم در اتریش پزشکی میخواندند و توران میرهادی هم فکر میکرد در نهایت باید پزشک بشود، نه باغبان. باغبانی را دوست نداشت و در عوض به زیست شناسی علاقهمند بود.
در سال 1317، توران به دبیرستان نوربخش رفت و بعد از اتمام دوره دبیرستان در رشته علوم طبیعی دانشگاه تهران قبول شد.
اهمیت افسانه و داستان در رویاهای جوانی توران
توران علاقه اش به ادبیات را حاصل دو کتاب آلمانی زبان میداند. اولی فیدل استارماتس است، سرگذشت پسری در جنگ جهانی اول که روحیهای ضد جنگ و صلح جو در توران پدید آورد. و دومی کتاب مایا دختر گریزان از کندو است که انگیزه او برای کار در جامعه را پرورش داد. میرهادی معتقد است گروه همراهانش که با هم ادبیات کودک در ایران را شکل دادند در خانوادههایی رشد کردند که در آن کتابهایی برای کودکان نیز وجود داشت.
آشنایی با دو دوست اثرگذار جبار باغچه بان و محمد باقر هوشیار
در دانشگاه تهران بود که توران ابتدا با جبار باغچه بان آشنا شد. جبار در حال اجرای طرح سواد آموزی بزرگسالان بود. حضور جبار در زندگی میرهادی به او اهمیت سواد آموزی را آموخت. آشنایی با جبار باغچه بان و سپس حضور در کلاسهای ادبیات محمد باقر هوشیار باعث شد توران میرهادی راهش را پیدا کند. راهی مادام العمر و به سوی کمال. پس از رشته علوم طبیعی انصراف داد و تصمیم گرفت برای تحصیل در رشته مورد علاقهاش یعنی علوم تربیتی و روان شناسی به اروپا برود.
جنگ جهانی دوم، تجربهای که به رویایی زیبا تبدیل شد
میرهادی ابتدا قصد داشت به سوئد برود اما در نهایت در پاییز 1325 از پاریس سر در آورد. یک سال از جنگ جهانی گذشته بود اما اروپا به کلی خراب شده بود و ویرانهای بود سرشار از آتش و گرسنگی. اما توران خانم که در صدد بود حتما به رویایش برسد هیچکدام اینها مانع او نشدند و او به راحتی خود را با این وضعیت هماهنگ کرد و این هماهنگی تا جایی پیش رفت که با جیره خوراک روزانهاش میساخت و جایی در پروژه های بازسازی در گروههای دانشجویان داوطلب میشد. یکبار با هدف کمک به هرزه گوین رفت و بار دیگر به کوههای تاتراچکسلواکی شتافت و در بازسازی راه آهن آن منطقه کمک کرد. این سفرها و دیدن این چهره از اروپا بود که به توران فهماند نقش آموزش و پرورش آدمهایی با ارزشهای انسانی مهمتر از چیزی است که تا به حال فکر میکرده است. همان جا بود که توران تصمیم بزرگی گرفت. نوش آفرین انصاری یکی از نزدیکترین دوستان توران در این باره میگوید “بزرگترین و اولین آرزوی توران میرهادی صلح و امنیت پایدار برای کودکان جهان بود”. همین آرزو بود که منجر به تولد کتاب “صلح را باید از کودکی آموخت” شد. (عکس کتاب صلح را باید از کودکی آموخت) در توضیح این کتاب امده است :
این کتاب مصاحبۀ توران میرهادی با پریچهر نسرینپی دربارۀ صلح و فرهنگ گسترش صلح است. خانم میرهادی خاستگاه صلح را در خانواده و امنیت را در خانه و جامعه میبیند. و عواملی را در گسترش فرهنگ صلح بسیار مؤثر میداند از جمله: پرورش استقلال در کودکی و نوجوانی، مشارکت در فعالیتهای خانه و مدرسه و اجتماع و پرهیز از خشونت در رفتار خانواده و مربیان و رسانهها مانند سینما و تلویزیون و نیز تأثیر استفاده از ادبیات و هنر.
غمهای بزرگ زندگی توران
توران میرهادی در طول زندگی خود غم های بزرگی را بر دوش کشیده است از مرگ برادر در 17 سالگی در اثر تصادف تا مرگ فرزند یازده سالهاش رد اثر سیل و اعدام همسر اولش به ناحق. اما توران همیشه این سخن مادر را آویزه گوشش کرده بود که “غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کن”. این حرف برای توران تنها حرف نماند. او در همان لحظهای که خبر مرگ برادرش فرهاد را شنید با خود عهد کرد که نگذارد این غم بزرگ او را بدرد و آن را تبدیل کرد به کاری که به قدری بزرگ بود که ماحصلش تمام کودکان ایران را در بر میگرفت.
فرهادی که از دست نرفت
“در فرانسه بود که خبر تصادف برادر کوچکترم فرهاد و از دست رفتن او در سن 17 سالگی به من رسید. با خودم عهد کردم که به جای برادر جوانم نیز کار کنم و از معصومیت و محبتش نیرو بگیرم و کاری با نام او برای فرزندان سرزمینم ایران انجام دهم، برادر جان به جای تو کار خواهم کرد. این ندای درونی را هنوز به خاطر دارم و این زمینه ای شد برای یک عمر تلاش و خدمت به نسل جوان” (از کتاب گفت و گو با زمان- مصاحبه با توران میرهادی)
ملاقات با ژان پیاژه و هنری والون دو غول بزرگ روانشناسی
توران خانم ابتدا در دانشگاه سوربن روانشناسی خواند و سپس در کالج سوونیه رشته آموزش پیش دبستان را گذراند. شاید بزرگترین شانس توران در این دوره آشنایی با دو غول بزرگ روانشناسی ان دوران ژان پیاژه و هنری والون بود. میرهادی توانست نظریات این دو روانشناس بزرگ سده بیستم را که حتی در اروپا هم تازگی داشت، بیاموزد و در ایران و برای کودکان ایرانی به کار ببندد. او با آموزشگران بزرگی چون فردریش فرویل، هاینریش پستالوتسی، اوید دکرولی، جان دیوئی، سلستین فرنه و ماریا مونته سوری آشنا شد. در این میان او بیش از همه به رویکرد و روش اوید دکرولی، پزشک بلژیکی تمایل نشان داد و دلبسته آن شد. بعدها برای اداره مدرسه فرهاد نیز از نظریات سلستین فرنه کمک گرفت.
تلنگری که توران خانم را افسانهای کرد
توران میرهادی بعد از چهار سال درس خواندن در فرانسه و یک سال کار در آلمان، به ایران بازگشت و شروع به تدریس در مدارس ابتدایی و پیش دبستانی کرد. «یک روز پدر من را صدا کرد و گفت توران تو حیفی با این کارهایت. گفتم چرا؟ مگر من چه کار دارم میکنم؟ گفت تو رفتهای درس خواندهای، تجربه پیدا کردهای و آمدهای شده ای یک معلم ساده توی یک دبستان؟» پدر و مادرش کمکش کردند تا با وجود شرایط سخت زندگی، یک کودکستان برای خودش دایر کند و تجربیاتی را که در فرنگ یاد گرفته بود، در آن به کار بگیرد. اسم کودکستان هم به یاد برادر از دست رفتهاش «فرهاد».
غم دوم، از دست دادن همسر در ابتدای راه
توران بعد از بازگشت به ایران در سال 1331 با همسر اول خود سرگرد جعفر وکیلی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک فرزند بود و متاسفانه عمر این ازدواج دو سال بیشتر نبود. سرگرد وکیلی که از طرفداران مصدق بود بعد از جریان کودتای 28 مرداد در سال 1333 اعدام شد. سرگرد وکیلی در نامهای قبل از اعدامش خطاب به همسرش توران خانم نوشت :”هنگامی که گلوله بدنم را مشبک خواهد کرد چهره تابناک و نجیب و ملکوتی تو در نظرم مجسم خواهد بود”. حاصل این ازدواج پسری به نام پیروز بود، فرزندی که بعدها با مادرش کار فرهنگ نامه را با وجود دوری از وطن، با علاقه دنبال کرد.
کودکستان فرهاد، تبدیل غم بزرگ به کار بزرگ و ابتدای راه توران میرهادی
توران خانم مثل ققنوس از غم همسر و برادر برخواست و این فقدان را به نیرویی تبدیل کرد تا رویایی که همیشه می خواست را بسازد. فعالیت میرهادی در حوزه کودک به طور رسمی از سال 1334 با تاسیس کودکستان فرهاد شروع شد. پدر و مادر توران همواره از پشتیبانان بزرگ او بودند. محل کودکستان را پدرش در اختیار او گذاشت و خودش آن کودکستان را مجهز به نیمکت و سایر ابزارهای آموزشی کرد. مادر توران نیز برایش پروانه کودکستان گرفت و طولی نکشید که کودکستان فرهاد معروف شد و مورد استقبال والدین ایرانی قرار گرفت. توران در سال 1335 با محسن خمارلو ازدواج کرد و در همان سال اولین نمایشگاه کتاب کودک در ایران را راه اندازی کرد. در سال 1336 دبستان فرهاد نیز در کنار کودکستان ساخته شد و در همان سال توران خانم برای بار دوم مادر شد و کاوه، فرزندی که در یازده سالگی از دست رفت، به دنیا آمد. محسن همراه و همیار همیشگی توران در اداره مدرسه و کودکستان بود و همین امر ساخت مدرسه راهنمایی فرهاد را در سال 1350 ممکن ساخت. در سال 1356 در مجتمع آموزشی فرهاد که کودکستان، دبستان و راهنمایی داشت بیش از 1200 دانش آموز تحصیل می کردند. در دهه های 40 و 50 این مدرسه تبدیل به واحد تجربی تعلیمات عمومی بدلش شد و پیشرفته ترین دیدگاه های آموزشی و پرورشی ایران ابتدا در آنجا بررسی و تجربه می شد.
خودش در این باره می گوید “تنها هدفم این بود که ثابت کنم کودکان ایرانی از نظر توان ذهنی در سطح بالایی قرار دارند”.
شورای کتاب کودک، قدمی بزرگ در راه رسیدن به تربیتی افسانهای
سال 1341 بود که ایده تاسیس شورای کتاب کودک، با هدف برداشتن قدمهایی اساسی در حوزه ادبیات کودک، به ذهن او و همکارش رسید. آن ها این شورا را با کمک گروهی از دوستداران کودکان مثل «مهدی آذریزدی»، «پرویز کلانتری»، «مرتضی ممیز»، «بیژن مفید» و… برپا کردند. توران میرهادی سال ها هم در مدرسه فرهاد کار میکرد، هم در دانشسرای عالی و دانشگاه ابوریحان امروزی درس میداد و هم در شورای کتاب کودک حضور داشت. توران به آزادی اعتقاد داشت، به اینکه کتاب خواندن در کنار آموزش از همه چیز مهمتر است و منظور از مطالعه خواندن هر کتابی نیست. توران میخواست که کودک ایرانی کتاب خوب بخواند و خوب بزرگ شود چون اعتقاد داشت “ترس و احتیاج برده بار می اورد”. میرهادی اعتقاد داشت کودک باید بعد از فضای آموزشی به بهشتی کوچک برود. بهشتی که کتابخانه نام دارد و پر از کتاب های باارزش است. او این بهشت کوچک را در مدرسه فرهاد راه اندازی کرد. کتابخانهای با کتاب هایی که تماما زیر نظر شورای کودک انتخاب شده بودند. 33 نفر اصلی شورای کتاب کودک که کتابها را انتخاب میکردند مصر بودند که کودک نباید کتاب بی کیفیت بخواند. نوش آفرین انصاری در این مورد می گوید:” توران میرهادی به ادبیات باور داشت و اینکه ادبیات کودک مجزا از کتاب درسی، کمک آموزشی یا حتی عنوان کتاب کودک، باید در کتابخانه مدرسه باشد، تا کودک در جهان ادبیات رشد و شکوفایی پیدا کند. همه معلمهای مدرسه موظف بودند دائماً از این کتابخانه استفاده کنند و برای نخستین بار تمام موضوع های موجود در کتابها از کتاب علمی گرفته تا حتی موضوعی مانند غم دسته بندی شده بودند”.
پلی محکم برای کاوه های دیگر
سال 1342 بود. یک سال بعد از تاسیس شورای کودک که کاوه، پسر یازده ساله توران و محسن، در اثر تخریب پل در اثر سیل از بین رفت. توران خانم که عادت به در غم ماندن نداشت بلافاصله بعد از این سوگ و خاکسپاری راهی شورا و مدرسه شد. برخلاف خردههایی که خانواده و دیگران به او می گرفتند توران اعتقاد داشت :” من با حضورم در مدرسه از انجام این کار جمعی، درمانی برای دردهایم طلبیدم. من غم از دست دادن کاوه را برای خودم این گونه تعریف کردهام که باشم و پل بسازم که کاوههای دیگر بر آب نیفتند”.
فرهنگ نامه ایرانی برای کودک ایرانی
در دهه 40 بود که فرهنگنامهای امریکایی برای کودکان و نوجوانان نوشته «برتا موریس مارکر» که تنها یک جلد آن به ایران اختصاص داشت توسط انتشارات فرانکلین چاپ و به فارسی برگردانده شد. این کار باعث عکس العمل شدید شورای کودک شد که چرا و چطور یک کودک ایرانی باید فرهنگ نامهای بخواند که ربطی به او و سرزمینش ندارد و به کودکان ایرانی چه ربطی دارد که در آلاباما چند رأس گاو وجود دارد و همین اطلاعات سبب میشود کودک از خواندن فاصله بگیرد. چرا که با آن ارتباط برقرار نمیکند و معنایی از ایرانی بودن در آن پیدا نمیشود. همین خشم مقدمه تولد فرهنگنامهای ایرانی برای کودک ایرانی شد که تا کنون حدود 16 جلد از آن منتشر شده است. این حس دردناک باعث شد که سال 1358، توران میرهادی دستش را روی دست نوش افرین انصاری بگذارد و بگوید: ” شورای کتاب میخواهد یک دانشنامه برای کودکان و نوجوانان بنویسد و نام آن را فرهنگنامه کودکان و نوجوانان بگذارد”. نوش افرین آنروز با تعجب به این تصمیم نگریست. اما بعدها وقتی یک سوم دارایی محسن خمارلو برای این کار اختصاص داده شد و توران به همراه فرزندانش و نویسندگان این فرهنگ نامه به سراسر ایران سفر کردند کاری بزرگ نه به سادگی اما سر انجام صورت گرفته بود. و تمام این اتفاق حاصل یک ایده بود ” کودک ایرانی باید ایران را دوست داشته باشد و هویتش را بشناسد”. فرهنگ نامه دومین آرزوی بزرگ توران خانم بود که به بار نشست. توران دوست داشت که خانواده و فرزندانش نیز در این راه همراه او باشند و همیشه فکر می کرد یا بالاخره اهمیت کارش را می فهمند و یا از کارش دلزده میشوند و او را محکوم میکنند که برای کارش زمان بیشتری می گذارد. اما خانواده اهمیت کارش را متوجه شدند و تقریبا تمامی فرزندان و نوه ها به فرهنگنامه علاقه نشان دادند. دکتر پیروز وکیلی فرزند بزرگش در امریکا همیشه طرف مشورت برای مقالههای حوزه ریاضیات بود، فرزندانش پندار ودلاور خمار لو وهم دامادش آقای میرفخرایی و هم نوه اش سارا میر فخرایی به فرهنگنامه پیوستند. او از این اتفاق رضایت قلبی زیادی داشت. میرهادی اعتقاد داشت از دست رفتگان او نیز در این فرهنگنامه سهیمند. پسرش کاوه، برادرش فرهاد و همسرش سرگرد وکیلی. این فرهنگنامه در سال 1377 به عنوان کتاب سال انتخاب شد و در سال 1379 جایزه ترویج علم ایران را دریافت کرد.
همیشه در تلاش
میرهادی سالهای سال، صبح تا شب را در محل فرهنگنامه گذارند، با این حال پروژه بسیار بزرگ و گسترده است و کار همچنان ادامه دارد. همچنین توران میرهادی چهار دوره داوری جشنواره «هانس کریستین اندرسون» را برعهده داشت و یکی از 20 متخصص دعوت شده برای شرکت در جلسه برنامه ریزی ده ساله آینده جهان بود. میرهادی در کلاسهای تربیت مربی کودک در شهرهای مشهد، تبریز، رشت و تهران درس میداد و با «اداره مطالعات و برنامههای وزارت آموزش و پرورش» و «سازمان کتابهای درسی» در زمینه آزمایش کتابهای درسی نو در مدرسه فرهاد و تدوین کتابهای درسی و برنامهریزی درسی دوره ابتدایی همکاری داشت.
با یاری مجله ی «سپیده فردا» و با شرکت فعال توران میرهادی، سه نمایشگاه از کتابهای کودکان در سالهای ۱۳۳۵، ۱۳۳۷ و ۱۳۳۹ش. برگزار شد. از آثار که خود توران میرهادی نوشته و یا در مورد توران میرهادی نوشته شده است، میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
دو گفتار درباره کتابخانههای آموزشگاهی و نقش آن در ایجاد عادت به مطالعه
نقش خانواده در جامعه
طلوع ماه
گذری در ادبیات کودکان
ادبیات کودکان
مادر، همسر، مربی
فرصت های استثنایی
در جست و جوی انسان وارسته
استاد برجسته آموزش و پرورش
کتاب کار مربی کودک
صلح را باید از کودکی آموخت
مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران
کفت و گو با زمان
برنامه کار سالانه مربی در مهد کودک و کودکستان
جستجو در راهها و روشهای تربیت (این کتاب شامل تجربههای او در درازای ۲۵ سال سرپرستی مدرسه ی فرهاد است.)
تعلیمات اجتماعی سوم دبستان
راهنمای تدریس کتاب تعلیمات اجتماعی سوم دبستان
آنکه رفت، آنکه آمد
توران میرهادی در نگارش کتابهای تعلیمات اجتماعی، تاریخ، جغرافی و تعلیمات دینی چهارم دبستان، تعلیمات اجتماعی و دینی برای کلاس چهارم دبستان و گذری در ادبیات کودکان نیز همکاری داشته است.
او کتابها و مقالههای زیر را نیز ترجمه کرده است:
افسانه چینی برای کودکان
گنجشک کوچولو
رفتار والدین ما باید چگونه باشد
تفاهم بین المللی به وسیله کتابهای کودکان و نوجوانان
آنچه از کنگره آموختیم
در باب افسانهها و اسطورهها برای کودکان و نوجوانان (با همکاری ثریا قزل ایاغ)
و مقالههایی از او در مجله ی “سپیده فردا”، “ماهنامه آموزش و پرورش”، نشریهها و گزارشهای شورای کتاب کودک به چاپ رسیده است.
در مورد توران خانم، افسانه ای که از هر زبان که می شنویم نامکرر است
توران میرهادی مثل نام مستعارش افسانه است. افسانهای که باید برای کودکان این سرزمین گفته شود. زندگی افسانهای توران میرهادی توسط رخشان بنی اعتماد تبدیل به مستندی به نام توران خانم شد که اکران اینترنتیاش در کمال تعجب با استقبال عجیبی روبرو شد. همچنین کتابهای زیادی از مصاحبه های شفاهی و کتبی او در دست است که خواندنش خالی از لطف نیست. «مادر و پنجاه سال زندگی در ایران» خاطرات او از مادرش است که در آن با جزییات زیاد نقش مادرش در زندگیاش را شرح میدهد. مجموعه گفت و گوهای توران میرهادی هم در کتاب دیگری با اسم «گفت و گوهای زمان» چاپ شده است که در آن هم از زندگی اش حرف میزند و هم از سبک کاری و اندیشه هایش.
از فقر دیگران ثروت نیندوزید
او درتمام سخنرانیهایش، درهمه جلسات شورا و در همه گفتوگوهایش بعضی واژهها ر ا تکرار میکرد: «مشاوره»، «همکاری»، «مشارکت»، «کارگروهی»، «کارداوطلبانه». و بسامد بالای همین کلمات در روح و جان او بود که توران میرهادی را جاودان ساخت. توران میرهادی اهل حرف نبود، اهل عمل بود و حرفهایش برای همیشه راه گشا و راهنمای تمام اطرافیانش باقی ماند. نوآوریهای او ساختار تصمیمگیری را در نظام آموزشی متحول کرد. او دانش آموزان را به تصمیمگیران اصلی مبدل ساخت. توران میرهادی آفت آموزش و تربیت را مقایسه میدانست و از مقایسه متنفر بود. توران با تمام وجودش عاشق ایران و سرزمینش بود و مردمانش. او در نامهای به دامادش که در شمال به کار تبدیل زمین های کشاورزی به ویلا اشتغال داشت نوشت: ” از فقر دیگران ثروت نیندوزید، چایکاران ما فقط زمین هایشان را دارند و بوته های چای”.
نظرات 0 در انتظار بررسی 1 تایید شده