چارلز دیکنز، نویسنده کودک همیشهتاثیرگذار و کلاسیک
چارلز دیکنز با آن کت فراگ، یقه مخمل، ریش بزی و پاپیون، شاید به اشتباه قدیمی و از مد افتاده به نظر برسد اما حرفهای مهمی برای دنیای امروز دارد. دیکنز باور داشت داستانها، تنها انسان را سرگرم نمیکنند بلکه دنیا را هم به جای بهتری تبدیل میکند.
دیکنز ترکیبی از استعدادها
بچه که بود در آشپزخانه برای خانوادهاش نمایش اجرا میکرد. گاهی عصرها روی چهارپایهای در محلهشان میایستاد و آواز میخواند. و در نهایت کتابخوانیهای پر شور و حرارتش که در نهایت کار دستش داد، یکی از سرگرمیهای اصلی مردم در دوران ویکتوریا بود. برنامه دیکنز آموزش از طریق سرگرمی بود.
هم فلسفه هم سرگرمی و هم مسائل اجتماعی تنها در یک رمان
چارلز دیکنز با طرح داستانهای جذاب و سرگرم کننده که به صورت ماهانه در روزنامهها به چاپ میرسید تحولی در صنعت داستاننویسی ایجاد کرد. این سبک انتشار هم مناسب انسانهای فرودست و کمدرآمد بود و هم مخاطبان را به اندازه کافی برای قسمت بعدی هیجان زده نگه میداشت. دیکنز فقط داستان نمینوشت، او یک فعال اجتماعی بود.
این فعالیت اجتماعی که در زمینههای مختلفی چون شرایط کار در کارخانهها، کودکان کار، مصائب صنعتی شدن، چشم و همچشمیهای احمقانه (چیزی که خانواده دیکنز را روانه زندان کرد) و حتی حق کپی رایت بود با ظرافت تمام در تار و پود داستانهایش در هم تنیده بود.
نویسندهای موفق با زندگی خانوادگی ناموفق
که متولد ۷ فوریه ۱۸۱۲ (لندپورت، همپشر، انگلستان، بریتانیا) بود، کودکی وحشتناکی داشت. در ده سالگی به دلیل خرجتراشیهای پدرش مجبور به ترک تحصیل و کار در کارخانه واکس شد. این خرجتراشیها خانواده دیکنز را درگیر قرض بزرگی کرد که باعث شد کل خانواده بنا بر قانون دوران ویکتوریای انگلستان به زندان بروند. فقط چارلز کوچک بود که در اتاقی کنار زندان زندگی میکرد و با کار در کارخانه واکس روزگارش را میگذراند.
با اینکه در ۲۴ سالگی با عشق دوران جوانیاش کاترین ازدواج کرد اما هرگز نه همسر خوبی به حساب میآمد و نه به پدر خوبی شد. کاترین و چارلز ده فرزند داشتند که تنها هشتتای آنها به دوران بزرگسالی رسیدند. هیچکدام از فرزندان چارلز از او راضی نبودند و اعتقاد داشتند پدرشان کارش را به آنها ترجیح میدهد.
چارلز البته به کودکانش بیعلاقه نبود و این علاقه عجیب را با ساختن اسامی مستعار برای آنها، مثل شخصیتهای داستانهای کودکانه که مینوشت، نشان میداد. حیوان مورد علاقه چارلز، سگی کوچک و پشمالو به نام تیمبر دودل بود که در اکثر سفرهایش او را همراهی میکرد.
دیکنز همچنین عاشق کلاغ بود و کلاغ محبوبش گریپ نام داشت. میگویند گریپ الهام بخش آدگار آلن پو برای نوشتن شعر “کلاغ” بود. دیکنز علاقه شدیدی به گربهها داشت و میگفت “عشق یک گربه بزرگترین هدیهای است که میتواند نصیب کسی شود”. وقتی گربه مورد علاقهاش باب در سال ۱۸۶۲ مرد، چارلز پنجهاش را بر روی نامه بازکنی چسباند و همیشه همراه خود داشت.
مردی که کریسمس را بازآفرینی کرد (فیلمی از بهارات نالوری-۲۰۱۷)
دیکنز بیشتر از چیزی که فکرش را بکنید داستانهای کریسمسی نوشته است. معروفترین داستان کریسمسی او “سرود کریسمس” نام دارد. قصه اسکروچ پیرمردی خسیس و مال دوست که با روح کریسمس ملاقات میکند و زندگیاش تغییر میکند. اسکروچ در جون سال ۱۸۴۱ در ذهن دیکنز متولد شد. وقتی که او مشغول قدم زدن در گورستانی در ادینبورگ بود و چشمش به سنگ قبری خورد که رویش نوشته بود “ایبنزر اسکروچ”.
روی سنگ قبر ایبنزر اسکروچ واقعی، حرفهاش به عنوان یک بازرگان (meal man) حک شده بود. اما ذهن قصه پرداز دیکنز meal را mean خواند و همان شب در دفترچه یادداشتش نوشت :” به نظر بهترین عاقبت برای یک زندگی بیهوده این است که همه ترا به عنوان یک آدم بدجنس بشناسند”. چارلز با نوشتن سرود کریسمس، سنت کریسمس را نجات داد.
مراسم کریسمسی که امروزه برگزار میشود، فارغ از جنبه مذهبی آن، ساخته و پرداخته ذهن دیکنز است. توصیفات دقیق دیکنز از آیینهای کریسمسی در کتابش، الهام بخش نسلهای بعدی برای برگزاری هر چه باشکوه تر این جشن شده است. ایده کریسمس سفید یا برفی هم اولین بار توسط دیکنز مطرح شد. چارلز که در هشت سال اول زندگیاش کریسمس برفی را به چشم دیده است آن را به همان زیبایی در رمانش تصویر کرده و کریسمس سفیدپوش را بین مردم جا انداخته است.
خواندن سرود کریسمس به عنوان آیینی فراموش شده بعد از انتشار رمان دیکنز جان تازهای گرفت و صاحب کارها که میترسیدند مثل اسکروچ به حساب بیایند کریسمس را تعطیلاتی با حقوق خواندند. از این کتاب معروف و تاثیر گذار اقتباسهای زیادی صورت گرفته و خواندن کتاب “سرود کریسمس” یا دیدن فیلمش به یکی از سنتهای کریسمس تبدیل شده است. وقتی خبر مردن دیکنز به گوش مردم رسید، یکی از دخترکان دست فروش کنار خیابان که میتوانست شخصیت یکی دیگر از قصههای او شود پرسید “دیکنز مرده؟ یعنی پدر کریسمس مرده؟”.
نوادگان دیکنز
شغلهای دیگر جناب نویسنده
چارلز فقط نویسنده نبود. به جز کار تحمیلیاش در کارخانه واکس او از ۱۴ سالگی مدرسه رفتن را کنار گذاشت و وارد بازار کار شد. در چهارده سالگی به توصیه مادرش الیزابت به عنوان یک کارمند خرده پا در یک شرکت حقوقی مشغول به کار شد. بعد از دو سال بود که فهمید به درد این کار نمیخورد و چون تند و کوتاه نویسی گارنی را از پدرش آموخته بود، در ۱۹ سالگی تند نویسی در شرکت حقوقی را شروع کرد. از آنجا بود که دیکنز فهمید استعداد عجیبی در نامگذاری افراد بر اساس خصوصیات فردیشان دارد.
مریضی سرنوشتساز
دیکنز، روزی که قرار بود برای تست بازیگری به تاتر لیسیوم برود به شدت مریض شد. مریضی سرنوشت سازی که چارلز را نویسنده کرد و باعث شد تنها نامی فراموش شده در میان هزاران بازیگر معمولی تاتر نباشد. هرچند دیکنز بازیگری را ادامه داد اما نه به شکل جدی و حرفه اصلیاش همیشه نویسندگی باقی ماند. در یکی از اجراهایش در ۵۰ سالگی بود که با الن ترنان جوان آشنا شد و همانجا به او دل باخت.
زندگی کاترین و چارلز از مدتها قبل از هم پاشیده بود اما برای شخصیت مشهوری چون دیکنز جدایی پسندیده نبود. چارلز سالهای پایانی عمرش را با الن زندگی کرد. رابطه آنها تا زمان مرگ دیکنز و حتی بعد از آن مخفیانه ماند. الن شش سال بعد از مرگ چارلز با مردی کوچکتر از خود ازدواج کرد. مردی که از تاریخچه او با دیکنز هیچ چیز نمیدانست.
والدین عجیب و الهام بخش
پدر چارلز الهام بخش شخصیت آقای میکابر در رمان دیوید کاپرفیلد بود. مردی خوش قلب و بیعرضه که فقط خرج میکرد و قرض بالا میآورد. مادر چارلز هم خانم میکابر و یا خانم نیکلبی بود. زنی خانه دار از طبقه متوسط دوران ویکتوریای انگستان که با سخنان احمقانه و کودکانه و رفتار مهربانش صحنههای جذاب و خنده داری را خلق میکرد. شخصیت خانم نیکلبی برعکس رمان در اکثر فیلمهای اقتباسی از رمان “نیکلاس نیکلبی” به شکلی سایه وار و دم دستی تصویر شده است.
دون کیشوت راهنمای نیکلاس نیکلبی
چارلز عاشق داستان بود. او شیوه داستان گویی و شخصیت پردازی جذابش را مدیون قصههای ماجراجویانهای چون تام جونز، رابینسون کروزوئه و دون کیشوت بود.
نامه هایی که چارلز را دیکنز کرد
اولین اثر جدی دیکنز با نام “نامههای ویک پیک” موفقیتی بزرگ برای چارلز ۲۳ ساله بود. این رمان داستان نویسی انگستان را متحول کرد و چارلز را از یک روزنامه نگار و مقاله نویس گمنام به یکی از بزرگترین نویسندگان عصر ویکتوریا تبدیل کرد. نویسندهای که جویس اعتقاد دارد بعد از شکسپیر بزرگترین نویسنده انگستان در تمامی اعصار به حساب میآید.
دردسرهای زندگی با خانم و آقای میکابر
والدین چارلز عاشق مهمانی و چشم و هم چشمی بودند. خانواده مادری چارلز به قدری به اشراف زادگی و ثورت بها میدادند که چارلز را حتی بعد از رسیدن به شهرت نیز عضوی از خود ندانستند. همین تفکرات احمقانه بود که در نهایت باعث شد خانواده جان دیکنز از زندان سر در آورد و کودکی چارلز کوچک و دیوید کاپرفیلد با هم گره بخورد.
دیوید کاپرفیلد که در حقیقت اول نام خانوادگیاش با اول نام چارلز و اولین اسمش با اول نام خانوادگی دیکنز یکی است نزدیک ترین شخصیت به دیکنز ۱۲ ساله است. دوران کودکی چارلز به اندازهای برایش ناخوشاید بود که در طول زندگی ۵۸ سالهاش تنها دوبار حاضر به صحبت در مورد آن شد.
نگار من که به مکتب نرفت
چارلز تنها سه سال به مدرسه رفت. مدت کوتاهی قبل از زندانی شدن والدیناش به مدرسه خصوصی ویلیام گیلز میرفت. اما این دوران به سرعت به پایان رسید و چارلز مجبور شد روزانه ۱۰ ساعت در ازای شش شیلینگ کار کند تا کرایه خانهاش را بپردازد.
مردی به نام بوز
علاقه شدید چارلز به نامگذاری آدمها بر اساس خصوصیات فردیشان به او در خلق شخصیت هایی ماندگار و در عین حال عجیب کمک کرد. دیکنز برای هر کس نام مستعار مخصوصی داشت. فرزندانش را با نامهای عجیب صدا میزد و نام مستعار خودش بوز بود. دیکنز با نام مستعار بوز نوشتههای طنزی را هم به چاپ رساند و نام اولین پسرش را چارلز کولیفور بوز دیکنز گذاشت. انتخاب نام مستعار بوز دلیل دیگری هم داشت.
دیکنز در زبان انگلیسی به معنای شیطان و اهریمن است، این لغت آثار شکسپیر نیز به چشم میخورد. چارلز که علاقهای نداشت با شیطان مقایسه شود تصمیم گرفت از نام مستعار برای چاپ آثارش استفاده کند. اما بعدها پس از کنار آمدن چارلز با نام خانوادگی اش، سرنوشت واژه دیکنز نیز تغییر کرد.
رفتن برای تماشای سر بریده
دیکنز آرام و قرار نداشت و عادت داشت چند کار را همزمان انجام دهد. عاشق رقص و اسب سواری بود و یک بار با لباسی مبدل و مبتذل از پنجره خانه کارتین، نامزدش، به داخل پرید و بعد از انجام رقص پا دوباره بیرون رفت و با حالتی عادی برگشت گویی که اتفاقی نیفتاده است. روزانه حداقل ۱۰ مایل پیاده روی میکرد. چارلز اعتقاد داشت پیاده روی و نوشتن به سمت شمال خلاقیتش را شکوفا میکند. سر نترسی داشت و یکبار در ایتالیا به تماشای اعدام رفت.
چارلز در آن زمان به قدری به سر بریده نزدیک شد که کاترین را ترساند. دیکنز همیشه به سمت شمال میخوابید و میگفت اینکار بیخوابیاش را درمان میکند. عضو باشگاه معروف “ارواح” در لندن بود و علاقه شدیدی به هیپنوتیزم داشت. دیکنز ادعا میکرد بارها سر درد همسرش کاترین را با هیپنوتیزم درمان کرده است. از مهمان و مهمان داری متنفر بود.
در سال ۱۸۴۷ با هانس کریستین اندرسون آشنا شد و رابطهشان به حدی دوستانه شد که ده سال بعد هانس هوس کرد به خانه دیکنز برود و دو هفتهای را آنجا سپری کند. دیدار طولانی مدت نویسنده جوجه اردک زشت به قدری دیکنز را به سختی انداخت که بعد از رفتن هانس، چارلز به اتاق میهمان رفت و روی آیینه نوشت “هانس پنج هفته در این اتاق خوابید، پنج هفتهای که برای این خانواده یک قرن طول کشید”. بعد از این دیدار طولانی بود که دوستیشان به پایان رسید.
تحقق رویای کودکی در ۴۴ سالگی
در دوران کودکی یکبار که با پدرش از محلهای اشرافی میگذشت، پدرش به او خانهای مجلل و بزرگ را نشان داد و گفت که به زودی به چنین خانهای نقل مکان میکنند. چارلز این رویا را فراموش نکرد و در نهایت در ۴۴ سالگی خانهای مجلل و بزرگ خرید. خانهای مجهز به چیزی که همیشه میخواست؛ حمامی بزرگ برای گرفتن دوش آب سرد.
۱۸۵۱ سالی سخت و پر حادثه
در سال ۱۸۵۱ بود که چارلز ابتدا پدرش و بعد دختر ۸ ماههاش را از دست داد. همسرش کاترین دچار فروپاشی روانی شد. شاید نقطه روشن سال ۱۸۵۱ برای چارلز نقل مکان به خانه تاویستوک باشد. جایی که او رو به شمال پشت میز تحریر چوبیاش مینشست و خانه متروک را مینوشت. سه رمان خانه متروک، روزگار سخت و دوریت کوچک که سرشار از احساسات انسانی و اتفاقات ناگوار هستند از تلخ ترین و زیباترین شاهکارهای دیکنز به حساب میآیند و به نوعی مربوط به دوران تاریک روح او هستند.
دوست مشترک در قطار یا وقتی کامپیوتر نبود چه بر سر داستانها میآمد
دیکنز دو بار مرد. بار اول در سال ۱۸۶۵ بود که برخوردی بسیار نزدیک با مرگ داشت. قطاری که چارلز به همراه الن و مادر الن در آن حضور داشتند دچار سانحه وحشتناکی شد. هفت واگن اول قطار از پل به پائین پرت شدند و عده زیادی در این حادثه از بین رفتند. چارلز و الن آسیبی ندیدند و چارلز بلافاصله به کمک زخمیها رفت.
در حین آرامش دادن به زخمیها بود که یادش آمد قسمت پایانی دوست مشترکمان را در قطار جا گذاشته است. چارلز موفق به نجات دوست مشترکمان شد اما بعد از آن تا پایان عمرش (سال ۱۸۷۰ ) هرگز سوار قطار نشد. دیکنز همچنین بخاطر همراهی الن، حضور در آن سانحه قطار را تکذیب کرد. چارلز دیکنز دقیقا ۵ سال بعد، در همان تاریخ حادثه قطار، یعنی در ۹ جون ۱۸۷۰ بر اثر سکته قلبی و فلج درگذشت.
خانه دیکنز
رازی که هرگز برملا نشد یا خداحافظی با آقای صدا
“دوست مشترکمان” آخرین رمان رسمی و کامل دیکنز به حساب میآید. چارلز در اواخر عمر به توصیه پزشکش، جلسات کتابخوانی برای عموم را کنار گذاشت و به نوشتن آخرین رمانش “راز ادوین درود” پرداخت. اما در نهایت به دلیل علاقه بیش از حدش به جلسات کتابخوانی، عهد پزشکیاش را شکست و یک تور خداحافظی ترتیب داد.
توری که تصور میشود منجر به مرگ او و سر به مهر ماندن راز مرگ ادوین درود شد. بعد از مرگ او، افراد زیادی سعی در کشف مرگ ادوین درود و به گونهای پایان دادن به رمان ناتمام جناب نویسنده داشتند. در نهایت دیوید مدن آن را به پایان رساند اما هنوز خیلیها اعتقاد دارند که این راز همچنان سر به مهر باقی مانده است. از کتاب ناتمام راز ادوین درود نیز مثل تمامی آثار چارلز دیکنز اقتباسهای فراوانی صورت گرفته است.
اعتراض به حق کپی رایت
به نظر میرسد دیکنز یکی از اولین نویسندگانی بود که خواستار اجرای حق کپی رایت شد. در سفری که به همراه همسرش به آمریکا داشت، کتاب هایش را دید که بدون اجازه او به زبانهای مختلف چاپ میشوند. هر چند چارلز از نتیجه اعتراضش راضی نبود اما همین نارضایتی زمینه ساز صحنهای درخشان در رمان نیکلاس نیکلبی شد. صحنهای که در آن اعتراضی به شکسپیر بزرگ میشود که اکثر داستان هایش وام دار افسانهها و قصههای قدیمی و گمنام هستند.
دوستان چارلز
چارلز دوستان زیادی نداشت و بهترین و نزدیک ترین دوستش به خصوص در اواخر عمرش، الن ترنان، معشوقهاش بود. از بین دوستان چارلز میتوان به آدگار آلن پو اشاره کرد. دوستی پو و دیکنز نیز مثل دوستی اندرسون و دیکنز بیدلیل به هم خورد. دو سال بعد از آشنایی دیکنز و پو، وقتی دوست دیگر دیکنز مقالهای تند و تیز در مورد شعر آمریکا نوشت، پو که اعتقاد داشت دیکنز پشت تمام این ماجراهاست رابطهاش را با او قطع کرد.
انتقام به روش دیکنز
نامههای دست نویس دیکنز که به تازگی مورد بررسی قرار گرفته اند نشان میدهد که شخصیت منفور “وکفور اسکوئیز” مدیر ظالم و خشن در رمان نیکلاس نیکلبی در حقیقت معلم واقعی چارلز “ویلیام شاو” است. این نامهها نشان میدهد که چارلز پیش از نوشتن این رمان به ملاقات معلم خود رفته بود.
آکسفورد زیر دین دیکنز
چارلز دیکنز در طول عمر ۵۸ ساله خود چیزی ۱۵ رمان بلند، ۵ رمان کوتاه و صدها داستان کوتاه و مقاله غیر داستانی نوشت. در طی نگارش شاهکارهایش کلمات و اصطلاحات زیادی را به لغت نامه آکسفورد و زبان کوچه و بازار افزود.
شخصیت هایی ماندگار خلق کرد که حتی نامشان برای توصیف یک شخصیت و یا حتی موقعیت بکار میرود. حتی در زبان فارسی هم اسکروچ خواندن فردی خسیس رایج است. اصطلاح دیکنزیان که امروزه توسط روزنامه نگاران زیادی استفاده میشود به منظور توصیف روزگار سخت، خانوادههای بیسرپرست و به طور خلاصه زندگیای مثل رمانهای دیکنز به کار میرود.
خواسته آقای نویسنده
دیکنز ابتدا درخواست کرد که کنار خواهر کاترین که او را مانند خواهر خودش دوست داشت در لندن دفن شود. مدتی بعد درخواست کرد که بدن بیجانش را در قبری ساده در گورستان کلیسای جامع روچستر دفن کنند.
اما او سرانجام در هیچکدام از نقاط منتخبش دفن نشد و علی رغم اینکه در وصیت نامهاش نوشته بود “هیچگونه اعلام عمومی در مورد زمان و مکان دفن من صورت نگیرد” صدها هزار نفر در مراسم خاکسپاری او در کنار گورش ایستاده بودند. مرگ او مثل مرگ شخصیت دوست داشتنیاش “نلی” دختر کوچک رمان “مغازه سمساری” افراد زیادی را متاثر کرد.
کتابهای چارلز دیکنز
یادداشتهای پیکویک، (The Pickwick Papers (۱۸۳۷ /
الیور توئیست، (The Adventures of Oliver Twist (۱۸۳۸ /
ماجراهای نیکلاس نیکلبی، (The Life and Adventures of Nicholas Nickleby (۱۸۳۹ /
مغازه عتیقهفروشی، (The Old Curiosity Shop (۱۸۴۰ /
مغازه عتیقهفروشی، (The Old Curiosity Shop (۱۸۴۰ /
بارنابی روج، (Barnaby Rudge (۱۸۴۱ /
سرود کریسمس، (A Christmas Carol (۱۸۴۳ /
زندگی و ماجراجوییهای مارتین چوزلویت، (The Life and Adventures of Martin Chuzzlewit (۱۸۴۴ /
دامبی و پسر، (Dombey and Son (۱۸۴۸ /
دیوید کاپرفیلد، (David Copperfield (۱۸۵۳ /
خانه متروک، (Bleak House (۱۸۵۳ /
دوران مشقت، (Hard Times: For These Times (۱۸۵۴ /
دوریت کوچک، (Little Dorrit (۱۸۵۷ /
داستان دو شهر، (A Tale of Two Cities (۱۸۵۹ /
آرزوهای بزرگ، (Great Expectations (۱۸۶۱ /
دوست مشترکمان، (Our Mutual Friend (۱۸۶۵ /
عبور ممنوع، (No Thoroughfare (۱۸۶۷ (به همراه ویلکی کالینز) /
اسرار ادوین درود، (The Mystery of Edwin Drood (۱۸۷۰
ده کتاب دیکنز که باید بخوانید
از بین شاهکارهای دیکنز که هر کدام بارها و بارها توسط ناشرین و مترجمان مختلف به فارسی برگردانده شده است می توان به ده کتاب اصلی اشاره کرد که خواندنش را نباید از دست داد.
۱. آرزوهای بزرگ
داستان پسرکی ۷ ساله به نام پیپ که با خواهر و شوهر خواهرش در کلبه ای زندگی می کند. این رمان قصه مشقت هایی است که هر آدمی در طول زندگی با آن روبرو می شود و در نهایت تنها انسانیت است که ما را در مسیر درست قرار می دهد.
۲. دوست مشترکمان
رمانی پر از شخصیت های دوست داشتنی، عواطف انسانی و طنز دلچسب دیکنزی. موضوع اصلی کتاب پول است و تاثیری که آن در زندگی و شخصیت انسان ها دارد.
۳. دیوید کاپرفیلد
این کتاب که اتوبیوگرافی دیکنز نیز به حساب می آید یکی از نام آشناترین کتاب های اوست که بیش از ده فیلم و سریال اقتباسی از روی آن ساخته شده است. کتابی که بارها توسط نویسندگان نام آشنا چون تولستوی، کافکا و ویرجینیا ولف مورد تحسین قرار گرفته است.
۴. خانه متروک
داستانی پیچیده با شخصیت های منحصر به فرد، محصول دوره تاریک دیکنز. این کتاب برای بسیاری از طرفداران دیکنز بهترین رمان او به حساب می آید.
۵. دوریت کوچک
این کتاب را می توان شخصی ترین داستان دیکنز به حساب آورد. اکثر شخصیت ها بالغ هستند و حتی موقعیت های کمدی تا مدت ها ذهن خواننده را به خود مشغول می کند. داستان در مورد زندگی امی دوریت، کوچک ترین عضو خانواده دوریت است.
۶. الیور توییست
حتما تا به حال نام الیور توییست به گوشتان خورده است. خواندن الیور توییست می تواند شروع مناسبی برای دیکنز خوانی باشد. شروعی به یاد ماندنی با فاگین بدجنس و الیور دوست داشتنی.
۷. نیکلاس نیکلبی
نیکلاس نیکلبی را به عنوان الهام بخش ترین رمان دیکنز می شناسند. دیکنز در این رمان چهره زشت فقر و بی عدالتی را به خصوص در حق کودکان نشان می دهد. رمانی پر از صحنه های جذاب و به یاد ماندنی با درون مایه اعتراضی نسبت به حقوق پایمال شده افراد فرو دست.
۸. دامبی و پسر
کتابی که هر کس باید بخواند. کتابی کمتر شناخته شده از دیکنز، در مورد تاجری که پس از مرگ پسرش تازه به ارزش دختر خود فلورانس پی می برد. این کتاب برنده رتبه دوم صحنه طلایی مرگ در رمان های دیکنز است. صحنه طلایی اول متعلق به مرگ نل کوچک در رمان مغازه عتیقه فروشی است، مرگی که آه از نهاد خیلی ها بر آورد.
۹. نامه های پیک ویک
این کتاب بیش از هر چیز ما را با طنز ناب انگلیسی زمان ویکتوریا آشنا می کند. طنز حاصل از نگاه تیزبین دیکنز، لحن گزارشی و شخصیت هایی که هر کدام ساز خود را می زنند، نامه های پیک ویک را به یک کتاب کلاسیک تبدیل کرده است. این کتاب یکی از طنزآمیزترین کتاب های دیکنز به حساب می آید.
۱۰. سرود کریسمس
از کتاب معروفی که سرنوشت کریسمس را برای همیشه برفی کرد هر چه بگوییم کم است. همه ما حداقل یکی از اقتباس های هیجان انگیز سینمایی از این کتاب را دیده ایم اما همانطور که می دانید خواندن منبع اصلی چیز دیگری است. خواندن این کتاب به قدری مهم است که در بعضی مناطق به یکی از سنت های کریسمس تبدیل شده است.
بر اساس تمام شاهکارهای دیکنز، از سرود کریسمس گرفته تا دیوید کاپرفیلد ، فیلم ها، سریال ها و انیمیشن های فراوانی ساخته شده است. اقتباس هایی جذاب که بعضی از آنها به شاهکارهای سینمایی تبدیل شده اند. شاید معروف ترین آنها سرود کریمس کمپانی والت دیزنی با بازی شگفت انگیز جیم کری باشد. (عکس۱)
در بین تمام دیوید کاپرفیلدهای سینمایی هیو دنسی (۲۰۰۰) و دو پتل (۲۰۱۹) معروف تر و پر آوازه تر شدند. دنیل رادکلیف یا همان هری پاتر نیز در سریال معروف دیوید کاپرفیلد (۱۹۹۹) با چهره معصومانه و کودکانه اش دیوید کاپرفیلدی دوست داشتنی بود. در این بین اما خاطره انگیزترین دیوید کاپرفیلد ساخته جورج کوکر در سال ۱۹۳۵ است که تماشایش یادآور روزگار بی رنگ سینما است.
رمان الویر توییست
نیز بیش از بیست بار به فیلم و سریال تلویزیونی تبدیل شده است که از معروفترین انها می توان به الیور توییست (۲۰۰۵) ساخته رومن پولانسکی اشاره کرد. اگر به فیلم های قدیمی علاقه مند باشید تماشای الیور توییست (۱۹۴۸) دیوید لین نیز که توسط دوبلورهای معروف فارسی زبان به فارسی برگردانده شده است، برایتان خالی از لطف نخواهد بود.
در ادامه ماراتن تماشای الیور توییست های خاطره انگیز، پیشنهاد می کنیم فیلم الیور! (۱۹۶۸) کارول رید را هم از دست ندهید.
معروفترین فیلم ساخته شده بر اساس نیکلاس نیکلبی فیلم معروف داگلاس مک گراث محصول سال ۲۰۰۲ با بازی آن هتوی و چارلی هونام است.
آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز نیز مانند سایر رمان هایش چندین بار به فیلم و سریال و انیمیشن تبدیل شده است. معروفترین آنها آرزوهای بزرگ (۲۰۱۲) مایک نیوول با بازی همسر تیم برتون، هلنا بولهام کارتر است.
بر اساس رمان راز ادوین درود، پر رمز و رازترین رمان دیکنز که ناتمام ماند، چند فیلم و سریال ساخته شده که معروفترین آنها محصول سال ۲۰۱۲، با کارگردانی دیارمود لاورنس است.
سریال محبوب خانه متروک، محصول سال ۲۰۰۵ به کارگردانی جاستین چادویک و سوزانا وایت است. سریالی پر بازیگر و جذاب که در سایت imdb امتیاز ۸,۳ را کسب کرده است.
و از روی رمان دوست داشتنی مغازه عتیقه فروشی سریالی به کارگردانی برایان پرسیوال ساخته شده که محصول سال ۲۰۰۷ است.
اگر دوست دارید با خود چارلز دیکنز نویسنده محبوب و مشهور ویکتوریایی بیشتر آشنا شوید پیشنهاد می کنیم فیلم مردی که کریستمس را بازآفرینی کرد محصول سال ۲۰۱۷ را از دست ندهید.
نظرات 0 در انتظار بررسی 1 تایید شده