مهدی اخوان ثالث؛شاعری متعهد به زمانه
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است…
در میان چهرههای بزرگ، فراموشنشدنی و ارزشمند شعر نوی فارسی، نمیشود از اسم شاعر زمستان چشم پوشید؛ از مهدی اخوان ثالث. مردی که هم ادبیات کهن را خوب میشناخت و هم اسلوب شعر نو را حفظ بود و بهپشتوانهی این دو، شعرهایی سرود که برای همیشه در تاریخ ادبیات ماندگار شدند و در مقابل قدرت بیامان زمان و فراموشی ایستادند.
تولد مردی به نام میمامید
مهدی اخوان ثالث که بعدها لقب میمامید را رویش گذاشتند، سال ۱۳۰۷ در مشهد چشم به دنیا باز کرد. پدرش همراه دو برادر بعد از انقلاب روسیه به ایران آمد و نام خانوادگیاش را اخوان ثالث گذاشت، به معنای سه برادر. مادرش خانهدار بود و دلدادهی دنیای شعر. مهدی از مادر علاقه به کلمهها را به ارث برد و این علاقه را تا پایان عمر محکم در دلش نگه داشت.
موسیقی؛ جهان ممنوعه
موسیقی در خانوادهی اخوان ثالث جهانی ممنوعه و به تعبیر پدر شیطانی بود. مهدی با چشمهای خودش دید که پدر عمویش را وادار کرد تار را دور بیندازد؛ اما هیچ مانعی برای ورود به دنیایی که دل هوایش را دارد، کارساز نیست. پسر پیش استاد سلیمان روحافزا، یکی از اساتید به نام تار، تار زدن را یاد گرفت و روحش با موسیقی و ریتم و بعد شعر، عجین شد.
با وجود ممانعت پدر، اخوان ثالث تار زدن را پیش استاد روحافزار آموخت
اخوان در مورد مخالفت پدرش با ساز گفته است: «پدرم گفت: باباجان این کار را دیگه نکن. گفتم چه کاری؟ گفت همونی که گفتم. خوب البته فهمیدم چی میگه. بعد گفتم چرا آخه باباجان، مثلاً به چه دلیل؟ گفت که دلیلش رو میخوای؟ گفتم: بله. گفت: این نکبت داره، صدای شیطان… و از این حرفهایی که میشد نصیحت کرد.»
اولین بارقههای آشنایی شاعر با شعر
سروکلهی عشق به شعر از دوران کودکی در زندگی مهدی پیدا شد؛ بااینحال این موسیقی و استاد سلیمان روحافزا بودند که او را بهطور جدی با شعر آشنا کردند. هنوز نوجوان بود که راهش به انجمن ادبی خراسان افتاد و با خوشاقبالی با شاعران بزرگ خراسان دیدار کرد.
اخوان ثالث در نوجوانی راهش به انجمن ادبی خراسان افتاد
هنوز قصهی شاعر شروع نشده بود و هنوز کمتر کسی میتوانست تصور کند روزی این نوجوان تبدیل به یکی از سرمایههای شعر فارسی میشود و نامش به گوشه گوشهی کشور میرود و شعرهایش ورد هر زبانی میشوند.
تخلصی به نام میم امید
در انجمن ادبی خراسان چهرههای بزرگی بودند و یکیشان استاد نصرت یا منشیباشی خراسانی بود. هر وقت پسرک شعر میخواند، استاد نصرت از او تخلصش را میپرسید و بالاخره خودش نام امید را بر شاعر نوجوان گذاشت.
مسیر شعری مهدی اخوان ثالث
اخوان شعر گفتن را به تبعیت از استادان و شاعران خراسان با قصیده شروع کرد، بعدها در مسیر شعریاش به غزل رسید و در اوج این مسیر با شعر نوی نیما آشنا شد.
ارغنون، اولین مجموعه شعر مهدی اخوان ثالث
ارغنون حاصل اولین گامهای مرد شاعر، در دنیای شعر است. وقتی هنوز با نیما و شعر نو آشنا نشده بود و در دنیای اشعار کلاسیک سیر میکرد. این کتاب در دههی بیست به چاپ رسید و شامل شعرهایی در قالب غزل، قصیده، مثنوی و… است. شعرهای این مجموعه زبانی محکم دارند و اگرچه در ابتدای مسیر او سروده شدهاند، اما باز هم میشود در لابهلای آنها نوید پدید آمدن یک شاعر متعهد و خوش فکر را دید.
زمستان، نقطهی عطفی در شعر فارسی
زمستان را میشود مشهورترین و زیباترین شعر شاعر دانست؛ شعری که از خفقان و رنج روزهای بعد از کودتای بیستوهشت مرداد جان گرفت با اینحال هنوز آنقدر تازه و قوی است که میتواند خواننده را میخکوب کند. زمستان روای زمستانی سرد و سخت از رنج است که بهاری در پیاش دیده نمیشود؛ دورهای که تمام امیدها مرده بودند و یاس تنها همراه همیشگی مردم بود. مردمی که سرها در گریبان فرو برده بودند و سعی میکردند در زمین لغزندهی آن روزگار سیاه، زمین نخورند.
رد پای موسیقی لابهلای کلمهها
اخوان به پشتوانهای از هنر موسیقی دسترسی داشت، در شعرهایش هم از موسیقی کمک گرفت. ترکیب شعر نوی نیما با نبوغ و دغدغهمندی ادبیات و قدرت موسیقی، باعث شد شعرهای اخوان چنان بر گوشها و قلبها خوش بنشینند که شعرهایش هنوز بعد از سالها از بهترین نمونههای شعر نو باشند.
از این اوستا و آخر شاهنامه؛ قلههایی دیگر برای شاعر خراسان
مجموعههای از این اوستا، شاهنامه و زمستان، سه قلهای هستند که اخوان را در تاریخ ادبیات بالا میبرند و در یادها نگه میدارند. هر سهی این مجموعهها آینهای هستند بر دوران زندگی شاعر. همانطور که در شعری از آخر شاهنامه میخوانیم: «قرن خونآشام
قرن وحشتناکتر پیغام
کاندر آن با فضلهی موهوم مرغ دورپروازی
چاررکن هفت اقلیم خدا را در زمانی برمیآشوبند.»
قدرنادیده، مهجور و رنج کشیده
اخوان هم مثل بسیاری در دورهی خودش قدر ندید و آنچنان که باید و شاید تحسین نشد. وقتی مجموعهی آخر شاهنامه منتشر شد،
فروغ فرخزاد در یادداشتی بر آن نوشت: «آخر شاهنامه نام سومین مجموعهی شعری است که مهدی اخوان ثالث (م.امید) در تابستان سال گذشته منتشر کرده است. تولد این نوزاد آنچنان آرام و بیصدا بوده که توجه منتقدین محترم هنری را، که مطابق معمول سرگرم دستهبندی و نان قرض دادن به یکدیگر بودند، حتی به اندازهی یک سطر هم جلب نکرد. و تقریبا، جز یکی دو مورد، هیچیک از مجلات ماهانه و غیر ماهانهی ادبی که در تمام سال گوش خواباندهاند تا ببینند در دیار فرنگ چه میگذرد، و مثلا امروز روز تولد یا مرگ کدام نویسندهی درجه اول یا درجه سوم است که با عجله آگهی تسلیت و تبریک را از مجلههای خارجی ترجمه کنند و به عنوان اخبار ناب هنری در اختیار مردم هنردوست تهران بگذارند، کوچکترین عکسالعملی از خود نشان ندادند. گو اینکه توجه و عکسالعملهای آنها، با ماهیتهای شناخته شدهشان، نمیتواند افتخاری برای کسی باشد. اکنون من که فقط یک خوانندهی ساده هستم، پس از یکسال، میخواهم دربارهی این کتاب به گفتگو بپردازم. کار من نقد شعر نیست. من این کتاب را آنچنان که هست مینگرم. نه آنچنان که خود میپسندم.»
او دوبار یک بار به دلیل سیاسی و یک بار به خاطر سرودن یکی از شعرهایش به زندان افتاد و در تمام زندگیاش، با سختی و فقر دستوپنجه نرم میکرد.
زندگی شخصی مهدی اخوان ثالث
اخوان در سال ۱۳۲۹با دخترعمویش خدیجه اخوان ثالث ازدواج کرد. حاصل این ازدواج تولد سه دختر به نامهای لاله، لولی و تنسگل و سه پسر به نامهای توس، زردشت و مزدک علی است. متاسفانه اخوان شاهد مرگ دو دخترش بود، تنسگل کمی بعد از تولدش درگذشت و لاله در رودخانه کرج غرق شد.
اخوان با دخترعمویش ازدواج کرد و حاصل آن تولد سه دختر و سه پسر بود
مرگ شاعر زمستان در شهریور
اخوان ثالث زمستان ۶۹ در آرامگاه فردوسی آرام گرفت
چهارم شهریور سال ۱۳۶۹، شاعر زمستان دنیای زمستانزده را ترک کرد و در آرامگاه فردوسی بزرگ در طوس آرام گرفت. حالا بیشتر از سی سال از مرگ او میگذرد و مرگ با تمام قدرتش نتوانست در مقابل نبوغ هنری، تعهد و هنر اخوان بایستد.
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
نظرات 0 در انتظار بررسی 0 تایید شده